از خاک تا خورشید

خاطرات استادم آیت الله جعفری تبار

از خاک تا خورشید

خاطرات استادم آیت الله جعفری تبار

از سالها پیش فرصت شاگردی در محضر حضرت آیت الله جعفری تبار (دام عزّه) نصیبم شده است.
حال پس از گذشت این مدت، بنا دارم به مدد یکی از دوستانم، خاطراتم را تا آنجا که برایم مقدور باشد، به رشته تحریر در آورم.
امید که مرضی خداوند جلّ و علا باشد.

بایگانی
آخرین نظرات

پس از شروع به نوشتن خاطرات استادم حضرت آیت الله جعفری تبار (دام عزّه)

پیشنهاداتی در خصوص افزودن صفحه ای به عنوان خاطرات دیگر شاگردان و علاقمندان، به اینجانب شد.

لذا در احترام به نظر این دوستان این صفحه ایجاد شده است.

عزیزان می توانند خاطراتشان را در قسمت نظرات با نام خودشان ثبت و یا به صورت خصوصی ارسال نمایند که عینا آن را بدون ذکر نام در این صفحه درج خواهم کرد.

امید است این مطالب که صرفا به جهت ارج نهادن به مقام یکی از مومنین و بندگان صالح خداوند و خادم راستین اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم می باشد، مرضی بی بی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (س)

و فرزند در غیبتش، حضرت صاحب الامر (ع) قرار گیرد.

از خداوند منّان برای حضرت استاد، و خانواده و نزدیکانشان، سلامتی، سربلندی و آرامش آرزومندم.

بحق محمد و آل محمد (س).

------------------------------------------------------------------------------

1) یادم می آید یکبار با ایشان قرار ملاقاتی داشتم و قرار بود که ساعت 10 خدمتشان در منزلشان بروم. راس ساعت 10 دم درب خانه ایشان رسیدم و تا خواستم زنگ بزنم، درب را از طریق اف اف باز کردند.

***

2) أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ ...

روزهای آخر سال 84 بود و نزدیک نوروز. به رسم هر سال، به قصد زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به همراه خانواده برادرم و با اتومبیل شخصی راهیِ مشهد شدیم. متاسفانه در میان راه تصادفی سنگین برایمان رخ داد و علاوه بر آسیب های جدی ای که هر یک از ما دیدیم پسرم محمدحسین - که اون موقع حدود 4 سال داشت- سطح هوشیاری ش پایین آمد و به کما رفت... ما اون موقع مشهد بستری بودیم و پسرم هم در سبزوار ...

به فاصله یکی دو روز یکی از دوستان از طرف استاد ‏جعفری تبار حفظه الله تعالی آمد مشهد و مقداری از تربت حضرت سید الشهدا علیه السلام برایمان آورد و گفت حاج آقا فرمودن از این تربت در کام محمدحسین بریزید ...

در اون زمان ارتباط ما در حد حضور در جلسات عمومی ایشان بود و بر همین اساس هم انتظار نداشتیم که حتی حالی از ما بپرسند، تا چه برسد به اینکه که کسی را بفرستند و... در تمام آن مدت خودشان و خانواده محترمشان از طرق مختلف جویای احوال ما بودند... علیرغم قطع امید پزشکان، الحمدلله محمدحسین عزیزم به برکت همون تربت حالش رو به بهبود رفت و با دعای ایشان و دوستان، امروز در کنار ماست ...

گذشته از رفتار استاد جعفری تبار زمانی که خبر تصادف ما را شنیدند (که باید دوستانی که شاهد بودند از آن حکایت کنند و به راستی حکایت غریبی است) ارادت ایشان به خاندان عترت و طهارت و مخصوصا حضرت سیدالشهدا علیه السلام یک ارادت خاص بود... ارادتی خاص که جداً از بیان و وصفش عاجزم ...

امیدوارم به حق حضرت سیدالشهداء علیه السلام شرّ کسانی که ایشان را آماج تهمت های ناروا ساختند زودتر از زود به خودشان بازگردد.

***

3) من نیز به خوبی به خاطر دارم که سال نو بود و مقدمات پخت سمنو را داشتند آماده میکردند و همگی شب به صرف آبگوشت میهمان منزل والده حاج آقا بودند. خانمها طبقه پایین و آقایان بالا.

حاج آقا با صورتی بسیار نگران و منقلب به پایین آمدند و با بغض به همه فرمودند که خانواده آقای ... تصادف کرده اند و حال محمد حسن اصلا خوب نیست. همین الآن جهت شفای او یک ختم قرآن بخوانید. واقعا ناراحتی و نگرانی را میشد از چهره ایشان متوجه شد. به راستی که ایشان از پاکان روزگارند و اتهامات وارده به ایشان تماما واهی است ...

انشاءالله که به حق سید الشهدا که خود از عاشقان واقعی حضرتش بودند، از این ظلم رهایی یابند ...

***

4) به نام خداوند مهربان

در سال 1389 با مدرک کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک برای گرفتن امریه سربازی دو گزینه برایم وجود داشت یکی پلایشگاه و دوم کشتی سازی در یکی از شهرهای جنوبی میباشد. برای هردو از حاجی آقای جعفری تبار استخاره گرفتم. برای کشتی سازی به من گفت خوب است و با وجود سختی ها و ناملایماتی که احتمالا در ابتدایش وجود دارد نهایتا ثمرات شکوهمندی خواهد داشت و برای شرکت نفت گفت نباید به ظواهر اولیه اعمال بنگرید بلکه باید عاقبت آنرا دید و این موضع عاقبت بسیار بدی دارد و اصلا مورد توجه خداوند متعال نیست.

بنابراین به کشتی سازی (الف-خ) که یکی از سه کشتی سازی معروف کشور میباشد مراجعه نمودم. در ابتدا نمیدانستم که آن شرکت دچار مشکلات اقتصادی و رکود شده است. با توجه به استخاره واقعا چنین اتفاقی افتاده بود و پرسنل آن شرکت 5 ماه حقوق نگرفته بودند و کارهای شرکت غیر فعال شده بود و خلاصه بد وضعی داشت بگونه ای که در معرض تعطیلی قرار داشت من هم که به آنها میگفتم این مشکلات میگذرد و همه چیز خوب میشود اصلا باور نمیکردند تا اینکه دو سال گذشت و شرکت به سازمان دیگری واگذار گردید و امروز وضعیتی بسیار خوب دارد. حقوق پرسنل سر ماه پرداخت میشود و 10 فروند شناور که ساخت آنها کاملا متوقف شده بود امروز تکمیل و به آب اندازی شدند.

در مورد شرکت نفت هم 5 سال پیش که استخاره گرفتم و حاجی گفت که عاقبت بدی دارد آن موقع کسی نمیدانست که تحریم های نفتی به اجرا گذاشته میشود ولی دقیقا همان شد و امروز شرکت نفت منابعی برای توسعه ندارد و روز به روز وضعیت آن بدتر میشود و قطعا عاقبت خوبی ندارد. خداوند این انسان کریم بزرگوار را حفظ نماید.

***

نظرات  (۱)

دو نماز مثل هم در طول بیست سال
تابستانی بود که به اتفاق پدرم به منزل یکی از فضلای حوزه رفتیم.بعد از ساعتی که اذان مغرب شد،همه ی حاضرین مهمان نماز جماعت آن عالم شدیم.
نوجوانی بودم که لحن نماز آن روحانی در آن اولین دیدارم را به خاطر سپردم.
تا...
بیست سال بعد از آن،برای آخرین بار،من اواخر اردیبهشت 93 توفیق نماز جماعت به امامت همان فاضل و عالم را که یافتم 
همان لحن؛همان وقار؛همان حضور را دیدم.
در طول این بیست سال،همیشه با عطشی وصف نشدنی به نماز استاد حاج آقا جعفری تبار اقتدا می کردم.
مثل همیشه،افعال ایشان انسان را به یاد خدا و آیات خدا می انداخت: 《یثبت الله الذین ءامنوا بالقول الثابت...》.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی